می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست / ان چنان که تار و پود من از هم گسست / می روم با زخم هایی مانده از یکسال سرد / ان همه برفی که امد اشیانم را شکست / می روم اما نگویی بی وفا بود و نماند / از هجوم سایه ها دیگر نگاهم خسته است / راستی یادت بماند از نگاه چشم تو / تاول غربت به روی احساسم نشست / طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود / روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست ......
نظرات شما عزیزان: